خسته نباشی

بامدادان که آفتاب کمرنگ پاییزی

گرمی عاطفه اش را نثار شهر می کند

و پنجره های رو به کوچه را

از همهمه گفتن و نگفتن می آکند

این دست های توانای توست

که در دست های صمیمی جارو گره

می خورد

و تو چه زیبا و آرام غبار از پیراهن

زمین می تکانی

ای مرد کار و تلاش

خسته نباشی

(ایراندخت تبریزی)

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: